کد مطلب:234766 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:265

اقرار به ربوبیت
امام رضا علیه السلام فرموده است:

«علة الصلاة أنها اقرار بالربوبیة لله - عزوجل - و خلع الانداد؛ [1] .

علت وجوب نماز، این است كه نماز اقرار به ربوبیت خدا و نفی مثل و



[ صفحه 43]



نظیر برای او است».

عبودیت و بندگی، جوهر و حقیقتی است كه كنه و باطن آن، ربوبیت و پروردگاری است (العبودیة جوهرة كنهه الربوبیة).

اقرار به یكتایی و ربوبیت خدا، اولین خواسته او از آفریدگان خود است؛ خدایی كه: «هست بی چون و بی چگونه؛ همیشه بود و همیشه باشد؛ از همه ی چیزها بی نیاز و همه چیزها به او نیازمند؛ توانای بر كمال و پادشاه بی زوال؛ قدوس بی عیب و بی مثال، واحد بی شریك و بی انباز؛ جبار بی قهر و نقصان و قهار بی عجز و بی اعوان؛ رازق بی بخل و بی ریبت و ملك بی مونس و بی مشیر؛ كریم بی طبع و بی سجیت و رحیم بی دل و بی رقت؛ صمد بی نقص و بی آفت واحدی بی تألیف و تجزیت؛ همه ی خلق را به او آرام و به او نیاز و او از همه بی نیاز. هر چه در فهم آید كه پادشاه ما چنان است، نه چنان است؛ بلكه آفریدگار آن است كه همه ی وصف و صافان و همه ی مدح مداحان و همه ی توحید موحدان، در كمال و جلال او ناچیز نماید...». [2] .

پس پیش از اقرار و اعتراف، لازم است كه انسان شناخت و معرفت عالی نسبت به خداوند متعال پیدا كند.

حضرت علی علیه السلام درباره ی خداوند متعال می فرماید: «سپاس و



[ صفحه 44]



حمد خدایی را كه به امور پنهانی دانا است و نشانه ها و علامت های ظاهر، بر وجودش دلالت دارد و دیدن او با چشم، محال است. پس چشم كسی كه او را ندیده، انكارش نمی كند و دل كسی كه وجود او را از آثار و علامات دانسته، به كنه ذاتش پی نمی برد. در علو و بلندی برتری دارد كه چیزی از او بالاتر نیست و در زندگی و قرب، نزدیك است كه چیزی از او نزدیك تر نیست. خردها را بر حد و نهایت صفتش آگاه ننموده؛ ولی آنان را از شناختن خویش، به قدر واجب باز نداشته است. پس او است خدایی كه پدیده ها و نشانه های هستی بر او دلالت و گواهی دارد و حتی دل های منكران، با وجود این آثار، بر او گواهی می دهند. منزه است خداوند از این كه او را به جسم تشبیه كنند یا وجودش را منكر گردند». [3] .

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز پیرامون شناخت حضرت باری تعالی فرموده است: «گواهی می دهم جز خدای یكتا كه انبازی ندارد، خدایی نیست؛ خدایی كه متعالی و فراتر از دیده و چشم ها و توصیف زبان ها و درك اندیشه ها و پندارها است؛ كه به كیفیت ذات او دست یابند. پدیده ها را از نیستی و بدون ماده ی قبلی - كه پیش از آنها باشد - به وجود آورد و بدون پیروی از نقشه و صورتی، آنها را ایجاد فرموده و به قدرت و مشیت خویش، وجود بخشیده است؛



[ صفحه 45]



بدون هیچ نیازی به پدیدآوری آنها و جلب سود و فایده ای در صورت بخشیدن آنها آنها، جز این كه خواست حكمت خود را استوار نماید و مردم را به اطاعت وا دارد و قدرت خود را بروز دهد و عبودیت بندگان و بزرگداشت دعوت خود را ثابت كند». [4] .

حال نمازگزار در برابر چنین شخصی، به عبادت و نیایش برمی خیزد و به یكتایی، توانایی، آفریدگاری، بی همتایی بی نیازی، بزرگواری، دانایی و بنده نوازی او اقرار و اعتراف می كند و تنها او را شایسته و بایسته ی عبادت و نماز می داند و هر چه غیر او است، به دور می اندازد و هیچ می انگارد.

عبادت و پرستش، از احساس بندگی سرچشمه می گیرد و حقیقت بندگی جز این نیست كه انسان خود را مملوك و مقام بالاتر را مالك وجود هستی، موت و حیات، رزق و روزی، یا لااقل اختیار خصوص مغفرت و شفاعت و وضع قوانین و تكالیف بداند. در این صورت او را «رب» خود تصور كرده است. و هر فردی احساس یك چنین مملوكیت را از طریق زبان و یا عمل در خارج مجسم نماید و عقیده و احساس خود را در قالب عمل و یا لفظ بریزد، بی شك او را پرستش نموده و عبادت كرده است. درباره ی معنای «رب» گفته شده است: «رب در لغت، به كسی



[ صفحه 46]



گفته می شود كه مدیریت و تدبیر شیئی به او واگذار شده و سرنوشت آن در اختیار او باشد. حال اگر ما خدا را «رب» خود می دانیم و بدان اقرار و اعتراف می كنیم، برای این است كه سرنوشت كلیه ی شؤون ما از وجود و هستی، حیات و ممات، رزق و روزی، تقنین و تشریع، مغفرت و آمرزش و... در دست او قرار دارد». [5] .



كسی كه چون تو گلی را به باغ دارد

دگر كجا هوس گل ز آب و گل دارد



هر آن كه دولت وصلش بیافت مستغنی

جهان و عقل و دل و دین همه بحل دارد



امروزه زرق و برق های زندگی، بت های رنگارنگ، طاغوت مسلكی ها، غفلت ورزی ها، انحرافات گوناگون، بیراهه ها، مكتب های الحادی، دیدگاه های شیطانی، علم فروشی ها، زرمداری ها و... انسان قرن اتم را در محاصره ی خود درآورده و او را سرگشته و حیران كرده است.

دكتر الكسیس كارل می گوید: «این تمدن جدید و صنایع و اختراعات روزافزون، با طبیعت زندگی ما سازشی ندارد. به همین جهت است كه هر روز و هر سال، بر تعداد بیماری ها و مخاطرات زندگی افزوده می شود.



[ صفحه 47]



ما كه خود را به وجود آوردنده ی تمدن جدیدی می شماریم، نمی توانیم راهی را برای اصلاح یا بهبود آن پیدا كنیم». [6] .

در این جاست كه انسان باید متوجه شود كه او آفریدگار نیست؛ بلكه آفریده ای است ناتوان؛ چه در نهاد بشر همواره این غرور باطل از دیرباز ریشه كرده است كه وجود خود را، مركز عالم بپندارد و بر طبق هوا و هوس های نفسانی خود عمل كند و چون بر این اندیشه باشد و بر آن برود، هر آینه در راه خطا و ضلالت خواهد افتاد. پس بر هر انسانی فرض است كه بداند او مخلوقی است عاجز و نه خالقی قادر.

هر زمان كه این معنا به درستی بر او معلوم شد و بر آن یقین قطعی كرد، در راه راست و درست می رود و به سوی پرستش و عبادت خالق و پروردگار جهانیان گام برمی دارد و به نیایش و ستایش او می پردازد.

پروفسور هوستون اسمیت استاد فلسفه، می نویسد: «انسان با ادای نماز، سعی می كند زندگانی خود را در محل مطمئن و مركز درستی قرار بدهد و به مقصود از خلقت خود پی ببرد و به مخلوقیت خود در برابر خالق كل اعتراف كند و خود را تسلیم اراده ی



[ صفحه 48]



او سازد؛ زیرا كه خداوند بر او در همه حال احاطه و استیلا دارد». [7] .



تو هم از بار فرائض رو متاب

بر خوری از عنده حسن المآب



رشته ای با «لم یكن» باید قوی

تا تو در اقوام، بی همتا شوی



آن كه ذاتش واحد است و لا شریك

بنده اش هم در نسازد، با شریك



ساز او در بزم ها، خاطرنواز

سوز او در رزم ها، آهن گداز



(اقبال)


[1] وسائل الشيعه، ج 3، ص 5، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 70.

[2] مفتاح النجات، ص 10.

[3] نهج البلاغه، خطبه ي 49.

[4] شرح خطبه ي حضرت زهرا عليهاالسلام، ج 1، ص 148.

[5] تفسير منشور جاويد، ج 2، ص 393.

[6] انسان موجود ناشناخته، ص 275.

[7] نماز از ديدگاه دانشمندان، ص 58.